سهراب مَنش

۱۳۸۱ مرداد ۲۶, شنبه

چند روز قبل در سايت گويا مصاحبه اي با بنی صدر را خواندم که من را به شدت عصبانی کرد(مرتيکه مثلا رئيس جمهور بوده)براي همين من هم ديروز يک نامه براي سايت گويا فرستادم که امروز آن را در سايت چاپ کرده اند چون نامه در آنجا چاپ شده من متنش را اينجا نمياورم ولي اگر مايل به خواندن نامه من هستيد اينجا را کليک کنيد.

(0) comments

اعتراف
من یک موزیک را تو زندگیم شاید بیشتر از صد هزار بار گوش کردم!
هیچوقت هم برام تکراری نمیشد و هیچوقت نشد که از شنیدنش لذت نبرم،
اون مریم رو یادتون هست که ازش همینجا نوشتم؟! این آهنگ مربوط میشه به همان دوران و به قول معروف مربوط به دوران جوانی هست،
باور کنید که عشق من به آن مریم به سادگی و زیبایی نقاشیهای همین کلیپ بود،یک بار گوش کنید و ببینید، ارزش یک بار شنیدن و دیدن رو حتما داره!
باز دوباره صبح شد،
من هنوز بیدارم
کاش میخوابیدم

تو رو خواب میدیدم....

(0) comments

بچه غير اورجينال!
در ادامه نوشته قبلی يک چند خطي اضافه کنم و اين موضوع را هم تمام کنم،
من نمیدونم این روش باردار کردن زن درست هست یا نه! ولی میدونم که این وسط یک غرور! بیخودی وجود داره که اگر بخوام به آن نگاه بکنم باید این روش را نپذیرم!
و آن این هست که اگر اورجینال بودن بچه اهمیت نداره،این خانواده ها که اینکار را میکنند چه اصراری دارند که حتما از اسپرم شوهر استفاده بشه در باردار کردن یک زن دیگه؟!
اگر پذیرفته اند که بنا به دلایلی نمیتوانند صاحب فرزند شوند و مایل هستند که یک فرزند داشته باشند،خب بروند از پرورشگاه یک بچه را به فرزندی قبول بکنند و بزرگ بکنند.
من نمیدونم که آیا رابطه بخصوصی در هنگام بارداری بین مادر و فرزند در رحم بوجود میاد یا نه؟!
ولی فکر میکنم که آدمیزاد اگر فرزندی داشته باشه و یا یکی از عاملین به دنیا آمدن یک بچه باشه(چه زن و چه مرد) هیچوقت نمیتواند آن بچه را فراموش بکند،حتی اگر آنطور که فهیمه در نظر خواهی نوشته:آن بچه در دست یک خانواده دیگر و بهتر بزرگ بشود.
دعای هفته!:خدایا همه تنورها را داغ نگهدار که از این مشکلات برای کسی پیدا نشود!
از خاتون هم به خاطر حساسیت زیاد! به این موضوع تشکر میکنم
نظر:به نظر من هر زنی بچه دار نمیشه،باید بره یک چند وقتی آفریقا زندگی بکنه!
این زنهای آفریقایی از زیر درخت هم رد میشند،حامله میشوند و بچه میارند! احتیاج به اینهمه دکتر بازی هم نیست، زندگی در یک کشور داغ تو فرزند دار شدن و سالم بودن بچه خیلی موثر هست!!والله راست میگم!میگید نه؟ از رئیس جمهور آفریقای جنوبی بپرسید

(0) comments
۱۳۸۱ مرداد ۲۵, جمعه

میخوام راجب یک موضوعی بنویسم که شاید شما هم در رابطه با آن شنیده اید!
موضوع مربوط میشود به زوجهایی که زن خانواده قدرت باردار شدن را ندارد و اخیرا متُدی آمده که اسپرم مرد خانواده را در رحم یک زن دیگر میگذارند و به اینصورت آن زن را باردار میکنند و بعد از اینکه نوزاد به دنیا آمد آن نوزاد را تحویل خانواده ای میدهند که زن آن خانواده نمیتواند باردار بشود،اینجا تو اروپا این موضوع مخالفانی دارد و بعضیها با اینکار شدیدا مخالف هستند!
من نمیدونم چه نظری میتونم داشته باشم،ولی برای اینکه بخواهم این موضوع را در خودم جا بیندازم احتیاج به آن دارم که راجبش بیشتر فکر کنم،و اگر در خودم به نتیجه ای رسیدم اینجا خواهم نوشت،
شما چی فکر میکنید؟
به نظر شما اشکالی داره که اسپرم یک مرد را به صورت مصنوعی وارد رحم یک زن دیگر بکنند و بعد از فارغ شدن آن فرزند را تحویل صاحب اسپرم بدهند!
البته توضیح بدهم که زنی که میپذیرد اینکار را انجام بدهد به صورت داوطلبانه اینکار را میکند و در اصل به نوعی کمک میکند که یک خانواده که صاحب فرزند نمیشوند نیز بچه دار بشود،منتها خوب این بچه به صورت صد در صد اوریجینال نمیباشد! چون به هر حال یک زن دیگر این فرزند را در رحم خود بزرگ کرده و به دنیا آورده،
اگر شما نظری دارید بنویسید تا من هم راجبش فکر کنم و اگر به نتیجه ای رسیدم،نظر خودم را خواهم نوشت.

(0) comments
۱۳۸۱ مرداد ۲۴, پنجشنبه

(0) comments

یاهو مسنجر به زبان فارسی
این برنامه رو من تازه دیدم و به نظرم جالب آمد،با این برنامه میشود یاهو مسنجر را دو زبانه کرد.انگلیسی و فارسی،
اگر خواستید این برنامه را دانلود بکنید برید اینجا و دانلود و نصب کنید


توضیح: این برنامه احتیاج به فونت خاصی نداره و از یونیکد استفاده میکند،و دیگر اینکه من خودم هم این برنامه را تازه نصب کردم و زیاد اطلاعی از چند و چون آن ندارم،تنها تغیری که دیده ام این هست که همانطور که در عکس می بینید توضیحات یاهو مسنجر را به فارسی ترجمه میکند.

(0) comments

یک توضیح راجب داستان مريم و نظراتي که دوستان دادند بدهم و اين موضوع را تمام کنم.
من هم مثل خيليها فکر ميکنم که دخالت تو زندگي مردم درست نيست! ولی وقتي يک نفر خودش مياد و ميخواهد که تو را توی زندگيش قاطي بکنه، آنموقع ديگر وضع فرق ميکند.
بعضي از کساني که نظر داده اند گفته اند که شوهر مريم آدم پپه ای بوده و يک نفر به اسم ماری گفته بود که شوهر مريم بايد بيشتر بهش محبت ميکرده و اگر مريم اينکار را ميکند در اصل تقصير شوهر مريم هست(هزار تا علامت تعجب)
شما خانم و يا آقايی که اين نظر را داديد از کجا ميدونيد که شوهر مريم آدم کاملی نبوده؟!
بر اساس کدام تفکری ميگيد آدم اگر از شوهر و يا زنش کمبودی ديد ميتواند آن کمبود را از ديگران بگيرد!!
شما که اين نظر را داديد چند تا آدم پرفکت رو تو زندگيتون ميشناسيد؟!
چرا نميگيد آدم اگر از همسرش کمبودی ديد بايد سعي کنه که آن کمبود را زياد تو زندگيش بزرگ نکند و سعي کنه که اين مشکل و يا کمبود را با همسرش در ميان بگذاره، و از اين طريق آن کمبود را حل بکند.
چرا ننوشتيد که آدم اگر ازدواج کرد و زير سرش بلند شد!!اول بره طلاق بگيره و بعدش هر غلطی ميخواهد تو زندگيش بکند،
شوهر مريم شايد آدم ٫کاملی نبود ولی خيلی خانواده دوست بود و تا جايی که ميتوانست سعی ميکرد که محيط زندگی آرام و راحتی برای خانوادش درست بکنه و کرده بود اينکار را.
يک آپارتمان ۱۳۰ متری تو محله پاسداران تهران،يک ماشين پرايد فقط برای مريم، بهترين وسايل زندگی، و سالی دو و يا سه مسافرت داخل و يا خارج از کشور.
اينها موارد مادی زندگيش بود،از نظر احساسات هم انقدر خانواده اش رو دوست داشت که ۲ بار مريم را ببخشد و باهاش زندگی رو ادامه بده،ولی مريم باز هم رفت دنبال دوست پسر پيدا کردن.
من فکر ميکنم آدمی مثل شوهر مريم تو اينجور مواقع نيازمند کمک فکری ديگران هست،و بايد از نظر فکری بهش کمک کرد و بهش گفت که چيکار بکنه، اين وسط فقط حکايت خود مريم نبود،يک دختر ۱۰ ساله توی اين خانواده بود که حق داشت يک مادر خوب داشته باشه،و مريم مادر خوبی نبود،چون وقت نداشت که به بچه اش برسه!
اينطرف دنيا که حکومت اسلامی نيست هم وقتی ميبينند که يک مادر،فقط برای لذت بردن، هر هفته با يکی رفيق ميشه و به فرزندش آنطور که بايد نميرسه، بچه اش رو ازش ميگيرند،چون ميگند که يک بچه حق داره که درست تربيت بشه، يک نفر (چه مادر و يا پدر) نميتواند کاری بکند که در آينده باعث ناراحتيهای روحی فرزندش باشه!
من راجب بعضی مسائل حساسيت بسار زيادی دارم ، جمله همين چيزها
به نظر من آدم تا مجرد هست ميتونه هر کاری که دلش ميخواد انجام بده٬ولی وقتی قبول کرد که با يک نفر ازدواج بکنه٬بايد يادش باشه که متاهل بودن يعنی متعهد بودن به خيلی چيزها٬
به نظر بعضيها کاری که من انجام دادم اشتباه بوده٬
هر کسی نظرش محترم هست٬من هم نظرم همين هست که گفتم و اينطوری عمل ميکنم.
يک آقايی به اسم بابک تو نظر خواهی نوشته که:۲۳ سال گشت ثارالله و از اين حرفها کار خودش رو کرده و عمل من رو با اين چيزها مقايسه کرده!
خدمت اين آقا عرض ميکنم که من از يک نسل قبل تر از گشت ثارالله هستم و به دوره قمه و دشنه مربوط ميشم!
من نه زوری مسلمان نگه داشتن رو قبول دارم و نه بي بندو باری را.تا آنجايی هم که به خودم مربوط ميشه٬سعی ميکنم که همينطوری عمل کنم.
در کل از دوستانی که نظر دادند متشکرم
توضيح: بعضيها تو قسمت نظر خواهی چيزهايی نوشته بودند که بيشتر به جوک شبيه بود تا نظر!
مثل:دروغ بس است و يا:از اعتماد خوانندگان خود سوءاستفاده نکنيد!!
اينها رو هم به عنوان جوک خواندم و يک کم خنديدم!

(0) comments
۱۳۸۱ مرداد ۲۳, چهارشنبه

داستانهای عاشقانه از شاهنامه فردوسی:بیژن و منیژه قسمت اول

(0) comments
۱۳۸۱ مرداد ۲۲, سه‌شنبه

(0) comments

امروز داستان مریم را تمام میکنم و بعدا در رابطه با این موضوع و کسانی که نظر داده اند بیشتر خواهم نوشت،البته ظاهرا در این چند روز که من نبوده ام،فهیمه خانم بعضی از نظرات(در اصل فکر میکنم فخشها را) پاک کرده،از ایشان آن نظرات را هم میپرسم و یک توضیح کامل خواهم داد،
سرنوشت مریم
بعد از همه حرفها و صحبتها، مریم باز کار خودش را میکرد،و به نظر خودش خیلی تمیز و حساب شده کارش را انجام میداد!
شوهرش هم به خاطر حفظ آبرو نمیتوانست این موضوع را با کسی در میان بگذارد، و از طرفی هم نمیتوانست 24 ساعته دنبال زنش برود و نمیخواست طوری برخورد بکند که دخترشان(آنموقع 9 ساله بود) متوجه چیزی بشود!
"مریم" زنی بود که دیگه سر براه نمیشد و با اینکه شوهرش 2 بار بیخیال کارهای مریم شد، و به مریم اجازه داد که به زندگی خانوادگی برگردد، ولی مریم این پلها را هم خراب کرد،
من حدود 11 ماه نه تماسی با شوهر مریم گرفتم و نه دیگه پیگیر این بودم که ببینم مریم چکار میکند!
ولی مشخص بود که زندگی آنها دیگر زندگی نخواهد شد،و همه چی تمام شده بود،مریم با یکی از دوست پسرهاش قرار ازدواج گذاشته بود و طوری برخورد میکرد که شوهرش طلاقش بدهد و بتواند با دوست پسرش ازدواج بکند و با هم بروند خارج از ایران زندگی بکنند
شوهر مریم که دیگر ناامید شده بود با طلاق موافقت کرد،منتها "مریم" میخواست که مهریه اش را هم بگیرد!
وقتی قضیه به اینجا کشید، شوهرش عکسها را نشانش داد و گفت اگر مثل بچه آدم طلاق نگیرد و پی کارش نرود،کارش به جاهای باریک کشیده خواهد شد،
"مریم" هم که دید دیگه مسجد جای گوزیدن نیست،خودش دُمش را گذاشت رو کولش و رفت!
الان شوهر مریم با دخترش در خارج از ایران زندگی میکند،و مریم هم در ایران در منزل مادرش زندگی میکند و نتوانست با دوست پسرش ازدواج بکند،
فکر میکنم که الان بشود بالای میدان ونک وقتی کنار خیابان ایستاده پیداش کرد!!
دلیل اینکه چرا من دخالت کردم هم خیلی ساده هست!"مریم" فکر میکرد میتواند هر مردی را که اراده بکند در اختیار بگیرد! و به غیر از این خیلی ادعاهای دیگر هم داشت که از جمله آنها اینکه مدعی بود زن با ایمانی هست میشود نام برد!
من هم از کسانی که ادعای بیخودی دارند خوشم نمیاد! و از کاری که کردم هم پشیمان نیستم،
طلاق گرفتن مریم به این دلیل نبود که من زنگ زده بودم و با شوهرش صحبت کرده بودم،بلکه به این دلیل بو که مریم با اینکه 2 بار به خاطر ارتباطاتش، کارش بد جوری بیخ پیدا کرده بود،باز هم حاضر نبود دست از کارهای کثیفش برداره و به قولی لیاقت یک زندگی خوب را نداشت
درسته که آدم نباید تو زندگی خصوصی مردم دخالت بکنه،ولی به نظر من نمیشه مثل اسب چشمت را روی همه چی هم ببندی!!
امیدوارم که زندگی هیچ آدمی به اینجاها کشیده نشود.{آمین}

(0) comments

چه کسی بود صدا زد سهراب؟
مُرده زنده شد!
سلام:من چند روزی تو مسافرت و ترک کردن بودم! داشتم میرفتم بعدش یکهو گم شدم!
نه.داشتم با آسانسور میرفتم بالا،آسانسور طبقه چهل و چهارم گیر کرد!تلفنی هم که توش بود خراب شده بود!
خلاصه امروز آتش نشانی آمد، و اول یک سطل آب ریختن رومون،بعدش در آوردنمون،
از فردا مینویسم

(0) comments

با عرض سلام
اين چند روز که من چيزی نتوانستم بنويسم و آقا سهراب هم نبودند،بعضی از دوستان لطف کردند و ما را تنها نگذاشتند!!!
نمی دانم گله کردن در مورد اينکه چرا بعضی آدمها وقتی از آنها می خواهيم که در مورد موضوعی نظر بدهند،حرفهای نا مربوط می زنند،درست است يا نه؟؟؟
ولی به هر حال خيلی خوب است که آدمها هميشه احترام همديگر را نگه دارند،حداقل اين است که اين صفحه کمی جنبه عمومی دارد و هر کس که اين صفحه نظر خواهی را اينجا می گذارد برای خوانندگانش احترام قائل می شود.پس بهتر است که سعی کنيم احترام يکديگر را نگه داريم.
با تشکر
::فهيمه::

(0) comments

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]