سهراب مَنش

۱۳۸۱ اردیبهشت ۲۸, شنبه

سه تا مطلب با حال و درام.خیلی شیک و تمیز.و تو یک کلاس خیلی جدید! تو وبلاگ احسان و وبلاگ خر مگسو همینطور تو وبلاگ روز نگار بهنام خواندم.هم خیلی قشنگ نوشته اند.و هم خیلی با حال.و هم ....اه ه ه ه ه.تعریف نکن آقا جون!! باشه.حتما بخوانید.حتما
توضیح: مطالبی که راجب پارکینگ نوشته اند را میگویم.

(0) comments

این مصاحبه را باید آنها که تو لحاف گرم میخوابن.و در و دیوار وبلاگشون را پر کردند از عکس.فلسطینی.عرب.و می آیند تو وبلاگشون از حسین شریعتمداری طرفداری می کنند.گوش بکنند.قرار بود یک مملکت بسازیم که به قولی تو این دنیای پر از فساد.یک جای پاک باشه برای ظهور امام زمان.این آن مملکت هست؟ کسانی که فلسطین را به صلیب می کشید تو وبلاگ.چشمتون را باز کنید.گوشتون را باز کنید.بشنوید.بفهمید که ما مملکت خودمون را به گند کشیدیم.برای اینکه یک جایی تو مثلا سومالی.بعد از اینکه دلارهایی که بوی گند نفت و کثافت را می دهد را گرفتند.بترکند و بگویند ایران حکومت خوبی داره.گوش بکنید و باز خودتان را بزنید به خریت که اینها چرت و پرت هست.! گوش بکنید و بفهمید که امروز یک دلار.یا یک ریال اضافه تو آن مملکت نیست که بخوان به کسی ببخشند.!گوش بکنید و بفهمید.اگر میخواهید که بفهمید! اگر...

(0) comments

وقتی که ما اصلا لهجه نداریم
جون داداش جاست قایو دی طول کشید تا روزنومه ما را بستن.اصلا این یک نیوووو مووو منت هست تو فیری دٌم.
اگر این مصاحبه با سردبیر بنیان را نبینید.نصف عمرتان بر هدر رفته.البته با کمال تاسف باید عرض کنم که قبلش باید قیافه و حرف زدن یک آخوند رو هم ببینید.ولی تحمل کنید.قسمت باحالش میاد.همش 4 دقیقه گزارش.نبود؟!!

(0) comments

وقتی اسرائيل انگشت ميکنه تو چيز!! آمريکا
نزديک به يک ماه پس از حملات ۱۱ سبتامبر.سرويسهای امنيتی تو اروپا( مخصوصا آلمان و بلژيک) خودشان را تو تلويزيون جر دادند و گفتند که بارها به آمريکا هشدار داده بودند که قرار هست يک خرابکاری بزرگ تو آمريکا انجام بشود!!
کاشکی ميتونستم عکس رئيس سازما ن اطلاعات و امنيت آلمان را اينجا بگذارم.وقتی که داشت توضيح ميداد در برابر هشدارهايی که به آمريکا داده بود چه جواب مسخره ای به او داده بودند!! به ايشان گفته بودند: که تو زيادی حرس ميزنی و انگار خبر نداری که دوران جنگ سرد تمام شده است!! ( تو محل ما اصطلاحا ميگفتن:يارو رو اوسکول کرده بودند)
تمام آن گزارشها هم خيلی سريع از تو اروپا جمع کردند. و ديگر حرفي زده نشد.و خيلی جالب بود .آنموقع که خبرگزاريهای آمريکايی له له ميزدند برای خبر.اين اخبار را به راحتی بايکوت کردند!!
يکی نتوانست بپرسد قضيه اينکه نزديک به چهار هزار يهودی.روز ۱۱ سبتامبر سر کار خود حاضر نشده بودند چه بود؟ ( به غير از چند تا خبر مختصر که تو جند روزنامه انتشار يافت.مبنی بر اينکه موساد به يهوديهای آمريکا گفته بود که آن روز نروند سر کار.و همين چهار تا خط هم نگذاشتند به اسم اينکه ضد و نقيض هست به طور کامل گفته بشود!)
وقتی که کلينتون رئيس جمهور آمريکا بود با ياسر عرفات رابطه خوبي داشت.و اين زيادی!! خوب بودن رابطه به مزاج اسرائيايها خوش نيامد.و آن مسخره بازیمونيکا و سيگار برگ را پيش آوردند!!
امروز هم چون رئيس جمهور آمريکا بعد از خدا تا امتياز دادن به اسرائيليها.اعلام ميکند که حاضر نيست از پشتيبانی ياسر عرفات به عنوان رهبر فلسطينيها دست بر دارد.تازه سرويسهاي اطلاعاتی تو آمريکا به ياد می آورند که يک چيزهايي به رئيس جمهور بوش گفته بودند.!!
خيلی حال ميده يک کشوری يک همچين زوري تو آمريکا داشته باشد.( اين تيکه آخر قابل توجه آنها که هی خودشان را با شعار مرگ بر آمريکا جر ميدهند)
b>توضيح: من نميدانم ملتي خر تر از مردم آمريکا هم تو دنيا وجود دارد يا نه؟
اگر ميخواهيد در جواب بگوئيد .اگر خر بودن به اينجا نمي رسيدند.بنده عرض ميکنم خر بودن از نظر فهم سياسي در نظر من هست.و تو نظر شما هم بياد که آمريکايی شدن فقط گرين کارت آمريکا و باسپورت نيست.!! هست؟

(0) comments
۱۳۸۱ اردیبهشت ۲۷, جمعه

این حیوانی که مشاهده میکنید .یک زمانی در دنیای وحش.اسمش آقا شیره.و کارش سلطان جنگل بودن بود.!!
اما این اواخر به خاطر عمل زیاد وضعش خیلی خراب شد.الان بجه ها تو محل صداش میکنن:آقا تقی.سلطان بودن را هم که از دست داد.هر چی داشت و نداشت کرد تو جیب کاسبهای جنگل.الان هم تو یک گاراژ.با یک پیر مرد(البته از نوع آدم) سرایداری میکند.تٌف به این روزگار.ببین از کجا به کجا میاوردت!!

(0) comments

این هم یک قسمت دیگر از داستان خسرو وشیرین.گوش کردن آن را به گدا گودولهایی مثل خودم ثوصیه نمیکنم!!
ولی اگر مثل من کاری نداشتید و ناچار بودید.و همه رفیقهاتون تو مسنجر جلو اسمشان زده بودن Busy ! بد نیست یک دوری با این بزنید.
درخواست: دوستان شما اگر بخواهید به یکی سیگنال بدهید.چه کار میکنید؟! به من هم بگید بی زحمت.

(0) comments

روزي که از ايران آمدم بيرون.يک ساک دستي داشتم که نصف آن پر بود و همين را همراه داشتم و بس.الان ۹ سال از آن روز ميگذرد.يعني ۳۲۸۵ روز و ۳۲۸۵ شب.اگر فکر ميکنيد کم هست.براي هر روز فقط يک ثانيه وقت بگذاريد.و بشماريد اين روزها را.اگر حوصله شما سر نرفت بگيد جا خالي!!
آن روزي که آمدم يک ساک ورزشي همراه داشتم که آنهم نصفه بود.شايد ۱۰ کيلو بار نداشتم با خودم! امروز اون ساک ورزشي پاره شد و رفته.من هم يک جورهايي اينجا پاره پاره شدم.از روزهايي که اينجا گذشت و رفت.زياد متاسف نيستم.هر چند که راضي هم نيستم.قبل از اينکه بيام اينجا.ميدانستم اين کاره نيستم. چند تا کشور را ديده بودم.آنهم به صورت توريستي.يعني از اول ورود تا آخرش تو آن کشور.يا داشتم جاهاي خوشگل ميديدم.يا آدمهاي خوشگل ديد ميزدم! ولي هر بار که ميامدم.به ۲ هفته نمي کشيد که کلافه ميشدم.و روز شماري ميکردم براي روز برگشت.
امروز اگر اينجا هستم و توانستم که ۹ سال دوام بيارم.براي اين هست که چاره اي ندارم.آدم تو ناچاري ممکن هست که پوست کلفت بشه.ولي دست به دل آدم نمي خورد.همانطوری مي مانی.يعنی اگر دلتنگ آمده باشي بيرون.دلتنگ هم خواهی ماند .تا روز آخرش.امروز اگر بتوانم که برگردم.همان نصفه ساک ورزشي اسبابم هست.و يک کامبيوتر که اين را هم ميشه اينجا لب تاب خريد .گذاشت تو همان ساک.و مثل آب خوردن دل کند از اين بي صاحاب آباد.اگر راهمون بدهند تو مملکتی که هيچی توش ندارم(هيچی از نظر مادی).ولی يک آرزو دارم.آنهم اين هست که اگر قرار هست که يک روز از جنازه من که تبديل به خاک ميشود چيزي بسازند.بگويند که خاکش از ايران هست.همين.

(0) comments

ایراد تنها بودن
یکی از ایرادهای تنها زندگی کردن این هست که اگر چیزی را در منزل گم بکنی.کسی را پیدا نمیکنی که بهش گیر بدی!! یعنی یقین داری که خودت گم کردی.الان 2 ساعت هست من دارم.دنبال یک آدرس میگردم.شما ندیدنش؟! نشانه هم داره.رو یک کاغذ سفید نوشته شده با یک خودکار آبی!

(0) comments
۱۳۸۱ اردیبهشت ۲۶, پنجشنبه

نقشه تهران را گذاشتم این بغل.ربطش به وبلاگ و اینجا را هم نمیدانم!! فقط وقتی دیدم که نقشه کاملی هست.خوشم آمد.تمام کوچه پس کوچه های محل را آن لاین دیدم.(کلی خوش به حالم شد).حالا اگر شما هم مثل من دلتون برای محل تون تنگ شده.و دست رسی ندارید بهش.به قول معروف بی خیال ننه بشید.و فعلا با همین زن بابا! خوش بگذرونید.

(0) comments

امروز اینجا "هلند" انتخابات پارلمان برگزار شد.یک مشت آدم که اصلا اینکاره نیستند وارد مجلس شدند.اون آقایی که حدودا 10 روز قبل اینجا کشته شد.توانست که دومین حزب بزرگ تو هلند بشود.«هر چند که خودش نیست که لذت ببرد»
این آدمی که اینجا کشته شد.هم آمدنش عجیب بود.و هم کشته شدنش.حدودا ظرف 6 ماه یکی از معروفترین آدمهای اینجا شد.و دائم تو تلویزیون و رادیو مصاحبه داشت.آخرش هم توسط یکی از طرفداران حیوانات کشته شد.!!چون یکی از طرحهایی که داده بود.این بود که فروش پوست حیوانات کمیاب را میخواست آزاد بکند.و این آقای قاتل هم خوشش نیامد از این کار. و زد این بابا رو کشت.«به همین راحتی.و به همین مفتی»!! من که باور نمیکنم این انگیزه یارو بوده.ولی چیز دیگری فعلا نگفته اند.شاید حالا که انتخابات تمام شده.بگویند که چرا این آدم را کشته است! من هم رفتم رای دادم.البته با یک کم پارتی بازی و نژاد پرستی!! به خانم فرح کریمی رای دادم.این خانم برای دومین بار به مجلس هلند می رود.عکسش را هم میگذارم تو وبلاگ.این خانم بدتر از من خیلی بد عکس هست!

(0) comments
۱۳۸۱ اردیبهشت ۲۵, چهارشنبه

با احترام به خانمهایی که واقعا خانم هستند
اینها را اگر اینجا ننویسم.کجا بنویسم؟ و کجا بگویم؟
میخوام به اون خانمهایی که حکایتشون مثل گوشت لای پیاز هست بگم که اگر می بینید یکی تحویلتون میگیره.(که مثلا به حساب خودش نویسنده بزرگی هست).برای این تحویل نمی گیردتون که خوب می نویسید.خوب نمی نویسید.خودتون هم میدانید! خودتان را به خریت زده اید.!! این نویسندگان شهیر برای این تحویلتون میگیرن و میگذارندتون لای پیاز.که یک روزی یک گازی بهتون بزنن.میدونید که گوشت رو میخوابون لای پیاز که یک روز بخورنش.نمیدونم باید از حکایت بعد از خورده شدن هم بنویسم یا نه؟ مطمئن هستم که همه میدونن بعد از خوردن یک چیزی چه مراحلی پیش میاد.و سرانجام آن چیزی که خورده شده.جاش کجاست!!.خانمی که با یک قربونت برم و یک عزیزم ویک جیگرم سرت گیج میره.میشی آخر خر کیفی.بدان که به غیر از تو گوینده آن کلمات به 10 نفر دیگر هم گفته.تو هم میدونی.خودت را به خریت میزنی!!
این نوشته تقدیم به آنها که می آیند از خودشون تو وبلاگ عمومی تعریف می کنند.تقدیم به آنها که هر کدام از وبلاگ نویسهای آقا که خارج از ایران زندگی میکنند.هنگام سفر به ایران.یک دور هم با آنها زدند!! و تقدیم به آن خانمهایی که اعداد کنتوری که تو وبلاگشون گذاشتند را هر هفته با معجزات غیبی چند هزار تا زیاد میکنند.!!!
توضیح: من مخلص تمام آن خانمهایی که ارزش خودشان را میدانند.و به خاطر تعریف مردم زندگی نمی کنند هستم.

(0) comments

همانطور که می بینید من دو عکس از برگزاری مراسم عاشورا در وبلاگ خودم گذاشته ام.من این عکسها را از سایت خبری مهدیس بر داشته م.در آن سایت حدود بیست عکس موجود است که در صورت تمایل می توانید به آن سایت مراجعه بکنید.و کلیه عکسها را ببینید.
توضیح: این را هم نوشتم که مثلا قانون کپی رایت را مراعات کرده باشم.فعلا.

(0) comments

معنی وبلاگ
چند وقت پیش تو وبلاگ احسان خواندم که وبلاگ یعنی بلند بلند فکر کردن"که به نظرم معادل قشنگی آمد"
به نظر من وبلاگ یعنی یک جور محک زدن به خود.وبلاگ یعنی نوعی وسیله برای شناختن آدمها.وبلاگ یعنی خواندن خاطرات روزمره بعضی از مردم که در کمال صداقت می نویسند.وبلاگ یعنی فهمیدن اینکه بعضی از آدمها هیچ جا حتی در دفترچه خاطرات خودشان صداقت ندارند.وبلاگ یعنی اینکه بفهمی چقدر در برابر مردم احساس مسئولیت میکنی بدون اینکه اجباری برای این کار داشته باشی.وبلاگ یعنی اینکه بدانی که بعضی از مردم آنطور که در فکر تو بوده اند نیستند.وبلاگ یعنی امکان نوشتن مطالب و یا داستانی.و یا دردو دلی.بدون اینکه نیاز به سردبیر.و یا ناشر داشته باشی.وبلاگ یعنی اینکه ببینی بعضی از جوانها در عین جوان بودن پر هستند از تجربه و معرفت.وبلاگ یعنی بفهمی بعضی ها که سن و سالی از آنها گذشته گوساله به دنیا آمده اند.و گاو از دنیا خواهند رفت.و در آخر وبلاگ یعنی همه چی و هیچی!!

(0) comments
۱۳۸۱ اردیبهشت ۲۴, سه‌شنبه

ملکه زیبایی لبنان!!


اگر عکس دیده نمی شود.اینجا کلیک کنید.

(0) comments

بدون شرح



توضیح: باز هم عکس قابل دیدن نیست؟ پس لطفا اینجا کلیک کنید.فقط بگم که این عکسها از برگزاری مراسم عاشورا درکشور لبنان می باشد.

(0) comments

درخواست آزادی سیامک پورزند
این نامه را خانم بنفشه پور زند تو سایت گویا گذاشته و درخواست کرده که ایرانیها برای آزادی پدرش آن را امضاء کنند.شما هم اگر مایل به امضا کردن این نامه هستید.اینجا کلیک کنید.برای امضا کردن این نامه احتیاج نیست که سیاسی باشید!! اگر روحیه آزاده طلبی دارید امضا کنید.

(0) comments

من از این خیلی خوشم آمد.یعنی خوشمان آمد:-)



تو وبلاگحسن آقا دیدم.
توضیح:من لینک را برداشتم."وبلاگ حسن آقا صحنه دار هست"من هم اصلا حوصله شلاق خوردن ندارم!!

(0) comments

جوابی یا نشانه ای
با آنکه شدیدا بر این باورم که:مگر میشود گذشت و رفت و ندید و نفهمید؟!
ندید و نفهمید که دیگران هر جا وهمه جا و همیشه
هرچه خواستند گفتند.و می گویند.و می نویسند.و نمی گذرند.حتی از نا حق{غیر}
ندید و نفهمید که دیگران چگونه.
شانه خالی می کنند از تعهد خویش با {غیر}
ندید که خاطرات خس کودکی.
جهان امروزش را طلب میکند در آن
ندید که چگونه {غیر }.همه را می بیند.میشنود و می خواند و می فهمد
دروغ و ناسزا.و بی حرمتی و دورنگی و ریا را تاب می آورد.و لب از لب وا نمیکند.و نمی گویداز آنچه باید بگوید.از آنچه که می فهمد. و از آنچه که درک می کند.
با اینکه سخت بر این باورم.لیک می گویم.چیزی ندیدم.نفهمیدم.
و گذشتیم و رفتیم...
توضیح: این را یکی در جواب حرف من. به من گفت که با کمی دست زدن به آن و کمی «ساطور» زدن اینجا نوشتم.!

(0) comments
۱۳۸۱ اردیبهشت ۲۳, دوشنبه

به نظر من آدم اگر بخواهد عاشق بشود.بهتر هست که اول پولدار باشد.یا که خیالش راحت باشد که پدرش پولدار هست!!
یکی از مهمترین دلایلم این هست که آدمی که عاشق میشود.از کار و زندگی می افتد.بالاخره باید از یک جا یک مقدار پول داشته باشی که بتوانی بی خیال کار بشوی.یکی دیگر از دلایلم این هست که عاشقی خرج هم داره.یعنی اینکه چون عاشق یکی شده ای.دلیلی وجود نداره که طرف مقابلت نیز از این عشق مطلع شده باشد.!! پس باید یک جورهایی حالی طرف بکنی.چیکار میکنی؟؟
چند تا راه داری.یکی از این راهها این هست.که بروی و کلی لباس بخری.و هر روز یک دست لباس بپوشی.و یک جورهایی تو چشم طرف بیایی!!(پس پول لازم داری)و اگر آن بنده خدایی که تو عاشقش شده ای تو محل خودتان زندگی نمیکرد. باید چکار بکنی؟؟
صبح به صبح باید سوار تاکسی بشوی و بروی سر محل طرف.و یا سر کار طرف.که یک سلام بکنی و در ضمن لباسهای امروزت را نشان بدهی!! و اگر جواب سلام شنیدی که خر کیف میشوی و میروی دنبال اینکه فردا چیکار بکنی!!.( که در این صورت باز از کار و زندگی می افتی و باز هم مایه لازم هستی) اگر هم خوش شانس باشی و خود طرف یک سلام بکند.که دیگر احساس خدایی میکنی.و دیگر دل و دماغ کار کردن نداری.و همه روز منتظری که باز بشود فردا که باز تو بروی و سلامی بگویی یا بشنوی! که در هر ۲ صورت باز هم این وسط از کار افتاده ای و مایه لازم هستی!
حالا فرض کنیم که همه این مراحل درست طی نشود.یعنی اینکه: تو عاشق طرف شدی.و طرف اصلا تو را به حساب نیاورد.!! خوب باز این وسط تو به خاطر این موضوع حتما ناراحت میشوی.و باز از کار کردن میفتی.چونکه عاشق شده ای ولی کسی عاشقت نشده!( این مورد خیلی دردناک هست)
یک حالت دیگر هم وجود داره.یعنی تو عاشق بشوی.اون طرف عاشقت بشود و همه آن مراحل بالا که گفته شد را بگذرانی.آخرش میرسی به چی؟؟
به اینکه بساط عروسی به پا بکنی ( که این خودش یعنی:کٌلی پول لازم داری!)نداری؟
قٌد بازی در نیاور و بگو: بله
حالا همه اینها نوشته شد که این داستان خسرو وشیرین را گوش کنید.خیلی با حال تعریف میکنه این بنده خدا که داستان را میگوید.
پی.اس.(مرسی کلاس!).همه این حرفها که زدم راجب عاشقی و پولداری صحت دارد.حالا هر کی میگه: نه آقا جون اینطوری نیست.و گدا گودولها هم میتونن عاشق بشوند و از عاشقی لذت ببرند.بی زحمت این انگشت کوچیکه من را هم بگیرد!

(0) comments

تصحیح شد
نوشته های دیشب رو خودم ۲ بار خواندم.در مجموع به نظر خودم ایراد زیادی ندیدم.ولی این نظر من بود.و دیگران (یعنی یک نفر دیگر.حالا فکرنکنید به من روزی ۱۰۰ تا ایمیل وپیغام میگیرم) اینطوری فکر نمیکنند.و معتقدند که آدم حق داره که از کسی دیگر خوشش نیاید.ولی این حق را ندارد که جایی که چهار نفر دیگر نیز آن را میخوانند.آن را مکتوب کند و به جای مردم تصمیم بگیرد.که چه کسی درست میگوید.یا درست مینویسد.!! خلاصه کلام اینکه من هر چی با خودم ور رفتم.دیدم حرف منطقی است.و منباید بپذیرم.برای همین اسم آن وبلاگ را نوشته های دیشب پاک کردم.
توضیح: به نوشته های دیشب فقط یک نفر گیر داد.ولی این یک نفر خود حضرت گیر بود.!! من اگر به بقیه حرفها هم همینطور گوش می دادم.و عمل میکردم.امروز این سر دنیا نبودم!!شاید!

(0) comments
۱۳۸۱ اردیبهشت ۲۲, یکشنبه

کسی از نویسنده اخترک.ب- 612 اطلاعی دارد؟؟ این بنده خدا دیگر چرا دلتنگ شده!؟؟!!

(0) comments

کشف شد
من مست که بشم فکر کنم « مثل بقیه آدمها».یک کم زیادتر حرف میزنم.حالا یرا این نیومدم اینجا.این 2 تا عکس که امشب گذاشتم تو وبلاگ رو داشتم نگاه میکردم.با خودم گفتم حجاب هم بد چیزی نیست برا مخفی کردن خیلی چیزها!!مثلا همین آقا مجتبی(بچخ محل من)اگر یک چادر مثل این خانمه سرش بود.نه دیگه تیپ تابلوش معلوم بود.نه ریش بد تراشیده شده اش..و در ضمن اون دماغ کوفته ای«مثل مال خودم» رو هم میتوانست زیر اون پوشیه قایم بکنه!! آی خانمها که تو ایران هستید.هی نگید حجاب بد هست.وقتی حجاب داشته باشی.دیگر احتیاجی نیست که ریش و سبیل رو هر روز بزنی!! نگید این یارو مست داره چت میگه ها.!! من اینجا تو آبجی های مجاهد.سبیل دیدم از مال یک مرد کلفتر!!
نکته: اینها رو تو حالی نوشتم که زیاد قید و بندی برا زبانم نمیزارم.فردا نگاه میکنم.و اگر دیدم بد نوشته ام.پاکش میکنم.ولی بازم میگم.فقط از اینجا پاک میکنم.و تو ذهنم دست نمیزنم.

(0) comments

هنوز ور میزنم
ساعت شد 3:15 دقیقه شب.من هنوز دارم ور میزنم.انگشتهای دستم شده اندازه هندونه.فقط آمدم بنویسم.طرفدارهای ... که من ایشان را مظهر دروغ و دو رنگی میدانم.اگر میخوان من را با قمه بزنند.تا صبح بیشتر وقت ندارند.من اگر حالم سر جاش بیاد.دست سنگینی دارم.و اخلاق مزخرفی.اگر خواستید گیر بدهید.امشب فقط.در غیر این صورت.
توضیح: من از امام جمعه محلمان راجب مشروب و وفات پرسیدم.گفتش که داداش دیر رسیدی.اینجا وفات و غیره! 2 روز قبل بوده.در ضمن امشب دوباره اون ضرب المثل چینی که مال 2000 سال قبل هست تو زندگی من تکرار شد.همان که میگه :اگر یک فیلم خوب را 10 بار ببینی .بهتر از این هست که یک فیلم ت^@ی را یک بار ببینی.مرحمت زیاد

(0) comments

کالباس مارتادلا به صورت آن لاین در محل! خریداریم.

(0) comments

دو تا حدس.يک نظر.
اين خانم که عکسش اون پائين هست.۲ حالت براي صورتش ميشه در نظر گرفت.يا خيلي خوشگل هست ايشون «که من بعيد ميدانم» يا که با يک درجه تخفيف.يک قيافه معمولي داره.مثل بقيه مردم«۸۰ درصد مردم».حالا اينکه ايشون خوشگل هستند يا نه؟ به من ربطي نداره.چيزي که من ميخواهم ازش بگم.اين هست که اين مادمازل.بعد از چند سال که تو اين مايه هاي «عربي» چادر به سر کرد.يواش يواش خسته ميشود. و ميخواهد که به خودش کمی حال بده!اولين کاري که شروع ميکنه به انجام دادنش.اين هست که هنگامی که از منزل مياد بيرون.خط چشم را يک مقدار پر رنگ ميکنه.اين تازه قدم اول هست.بعدش ديگه بله هاي هنرمندی! را خيلي سريع طي خواهد کرد.( چون آنموقع فکر ميکنه که خيلي دير جنبيده تو زندگی).انقدر تند ميره که ممکن هست تو محل خيلي تابلو بشه.و ميشود....
توضيح: نميشود هم عرق خورد و هم نظر داد.اگر در چند کلام بخواهم آينده اين خانم را توضيح بدهم.بايد بگويمنويسنده وبلاگ .....يک کم بالا يک کم پائين.



توضيح: مکاني که اين خانم نشسته و از ايشون عکس گرفته شده.نماز جمعه تهران هست.
نکته: هنوز هم حال من ميزان هست«خودم اينطوري فکر ميکنم» .ولي فردا اين نوشته ها را چک خواهم کرد.هر چند که نظر خودم را دست نخواهم زد!!

(0) comments

هنوز نخورده خورد تو ذوقم.من فکر کنم یکی از علتهای بدبخت شدن جوانها رو کشف کردم.وقتی این بابا با این ریخت و قیافه.مشاور رئیس جمهور و رئیس سازمان ملی جوانان هست.شما میخواهید یک جوان با دیدن این ریخت و تیپ و قیافه.انگیزه برای خودکشی پیدا نکته؟!!
اسم این آقا "مرتضی میر باقری" هست.



توضیح:من این آدم را از نزدیک میشناسم.«بچه محل ما هست».از همان دوران نوجوانی من.این آقا تیپ حزب اللهی میزد.با یک هوندا 125 تو محل میچرخید.محض رضای خدا که هیچی.محض رضای "رهبرش" هم پایش را تو منطقه نگذاشت.
نکته:هنوز تا مستی کار دارم.3 تا پی ک .بیشتر خورده نشده.باش تا صبح صادقت بدمد.

(0) comments

از این ساعت هر چی نوشته شد.ممکن هست مه فردا پاک بشود.تمرین عرق خوری همراه با نوشتن! شاید یک چیز مهم شد! شاید هم یک چیز مزخرف.به هر حال یک بار امتحان میکنم.به قول یک کاکوی شیرازیسلامتی گشت.خوشکل و زشت...

(0) comments

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است، راه دل خود را نتوانم که نپویم.

نوشتن تاریخ یعنی شناختن خود و گشودن افقی برای آینده، از راه آگاهی از گذشته!

یا همه دردهای دنیا را برای من خلق کرده اند، یا مرا برای همه دردهای دنیا!

هوشمندی مرد را از روی جواب هايش می توان تشخيص داد و درايت او را از سئوالاتش می توان فهميد.

برای همه دنیا تو یک نفری، و برای یک نفر تمام دنیا

تو را نه براي هميشه با تو بودن نه براي يك عمر زير سقفي نفس كشيدن نه براي اين حرف مضحك كه: – سنگ صبور روزهای سخت زند‌گی‌ام باشی نه براي زيبايي ات نه براي هوس هايم نه حتا براي عشق – كه حرف بزرگي است – تو را مي خواهم فقط براي اين كه يك روز ديگر زندگي را دوست داشته باشم




تماس با نویسنده وبلاگ



PageRank







من میخوانم،شما چی؟



سایتهای مورد علاقه











my widget for counting
<>

[Powered by Blogger]